توهمات زندگی
و بعد از رفتنت گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربونی دانه بر میداشت!! تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد....وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد که من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت!!! و بعد از رفتنت دریاچه بغض کرد. کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد!!!!! (تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو:) و من در حالتی مابین اشک و تردید وحسرت کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است و در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل ... نمی دانم چرا؟؟؟ باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ ارزوهایش دعا کردم!
ناگهان کسی حس کرد که من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد....
کسی از پشت قاب پنجره ارام و زیبا گفت:
در راه انتخاب او خطا کردم......
شاید به رسم و عادت و پروانگی مان
Design By : Pichak |